کد مطلب:28040
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:29
چرا بعضي از فرزندان ناقص الخلقه بدنيا مي آيند آيا اين با عدل خداسازگار است؟
توجه به يك نكته مهم عقلي و فلسفي براي درك واقعيت و حقيقت بسيار ضروري است و آن تفكيك بين مسائل واقعي و حقيقي و مسائل اعتباري و نسبي است. براي توضيح نكته فوق اين اصل را كه هر گونه نقص و ناتواني امري عدمي است يادآور مي شويم اصولا هر گونه نقص از بابت نبود چيزي است نه بودن آن هر چيزي از آن جهت كه وجود دارد بودنش كامل است هرگونه نقص از عدم بر مي خيزد. مثال روشن اين نكته تفاوت هاي فردي است. شخصي قامتي بلند دارد و ديگري قامت كوتاه شخص كوتاه اين جهت نقص ندارد نقص منظور از ناحيه سنجش با ديگري و نداشتن مثلا 20 سانتيمتر طول است. در باره ناقص الخلقه ها اگر موجودي صرفا يك تكه گوشت باشد كه داراي حيات و جنبش است و فاقد هر گونه اعضا و جوارح اين موجود از جهت وجوديش هيچگونه نقصي ندارد نقص از عدم هاست. اين محدوديت خاصيت و خصلت عالم ناسوت (طبيعت) است البته اينكه چرا خداوند چنين عالمي آفريده كه داراي چنين خواصي باشد خود مقوله اي است گسترده و پيچيده كه فعلا مجال پرداختن به آن نيست. ثانيا آنچه در جهان هستي رخ مي دهد همه با اراده الهي صورت مي پذيرد و هيچ رخدادي خارج از حوزه علم اراده قدرت و مشيت او نيست. ليكن نكته مهمي كه در اين رابطه بايد توجه داشته باشيد كيفيت و نحوه تعلق اراده الهي است. اگر اين مساله را با ژرفكاويهاي دقيق فلسفي بنگريد آن گاه حكمت وجود شروري مانند مثال ذكر شده عادلانه بودن و در نتيجه غير قابل اعتراض بودن آنها به خوبي روشن مي شود. تعالق اراده و خواست الهي دو گونه است: اراده بالا صاله و اراده بالتبع و ثانوي. (1) مقصود از خواست اولي آن است كه خداوند مستقيما چيزي را اراده كند مثل آفرينش ماده (2) خواست و اراده تبعي چيزي است كه مستقيما خواسته نشده ولي از لوازم لاينفك چيز ديگري است. مثلا ماده كه جسم مي باشد يكي از ويژگي هايش زمانمندي است و به تبع وجود آن كه حقيقتي سيال و پويا رو به كمال تدريجي است زمان نيز حتميت مي يابد: در اين جا زمان مورد مشيت تبعي است يعني خود زمان مستقيما مورد خواست و اراده و آفرينش الهي قرار نگرفته ليكن چون خداوند چيزي را كه لازمه اش پيدايش زمان است آفريده پس پيدايش زمان هم به نحو تبعي او انتساب دارد و اگر او مي خواست زمان نباشد بايد ماده كه حقيقتي زمانمند است را نيافريند. در اين جا يك ذهن ساده ممكن است بگويد چون خدا قادر مطلق است بايد بتواند ماده را بدون زمان بيافريند و يا زمان را بدون ماده. ليكن اين پنداري باطل است زيرا از نظر عقلي انفكاك چيزي از لوازم ذاتي آن محال است و سر از تناقض در مي آورد و محالات ذاتيه قدرت پذير نيستند تا گفته شود كه خدا بر آنها قادر است يا نه. همچنين است انفكاك معلول از علت تامه خود زيرا با وجود علت تامه هر چيز وجود معلول حتمي و متعين است. اكنون در رابطه با آفرينش انسان ها و هر موجود ديگري بايد در نظر داشته باشيم كه: الف) افرينش الهي بر اساس نظام عليت انجام ميگرد و غير از اين نيز محال خواهد بود چه نفي عليت يعني تصادف و اگر تصادف مجاز باشد اصلا نه جايي براي خدا خواهد بود و نه سامانمندي هستي و نه قوانين علمي و... ب) بر اساس نظام آفرينش هر معلولي برآيند علت خاصي است و هر علتي پديد آورنده معلول ويژه اي تواند بود (اصل سنخيت علي و معلولي) بنابراين چنان نيست كه هر چيزي از هر چيز ديگري پديد آيد. بل هر رخدادي وابسته به پيشينه معيني است و تاثير گذار بر پسينه هاي ويژه. ج) با پيدايش علل خاص و تام هر پديده معلول وجود ضروري است و تخلف وجود معلول از علت امكان ندارد. د) اراده الهي همواره كلي و قانونمند است (هر چند يك كلي داراي مصداق واحد باشد) و به جزئيات تعلق نمي گيرد وگرنه گزاف در اراده حقتعالي پديد مي آيد و آن محال است. اكنون به خوبي روشن مي شود كه هرگونه نقص در خلقت وابسته به علل پديد آورنده آن مانند عدم مراقبتهاي لازم در هنگام آميزش دوران بارداري يا ضعف جسماني والدين و بيماريهاي آن هنگام مقاومت و يا برخي از ديگر طبيعي علل خارجي است نه اينكه خداوند به طور خاص و جزئي اراده كرده باشد كه فلان بچه ناقص الخلقه پديدآيد. ليكن تاثير همان عوامل كه جبري و ضروري و ذاتي است بطور تبعي به خدا استناد دارد. يعني اگر خدا مي خواست چنين نباشد بايد آن علل را نيافريند. و چون آنها نيز به نوبه خود معلول علل ديگري هستند بايد علل آنها را هم نيافريند و باز همين طور تا كار به جايي مي رسد كه جميع سلسله علل حذف شوند و اصلا جهاني نباشد. پس چون خداوند خواسته كه چنين جهان شگرفي كه نظام احسن است موجود باشد اينگونه امور هم كه بدنبالش پديد مي آيد به او بسته مي شود و حذف آنها نيز چه بسا منجر به حذف كل خلقت باشد. بنابراين وجود اينها حكيمانه است ولي در عين حال خداوند بر اساس لطف و كرم بي پايانش چنين كساني را در سراي ديگر از مواهب افزوني بر خوردار مي سازد و تكاليف كمتري از آنان مي طلبد بدون آنكه جاي اعتراض باشد زيرا حساب قيامت تنها مبتني بر عمل نيست بلكه بر اساس نسبت عمل و داده ها است.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.